از شوق شدم عمری میخانه به میخانه بس توبه که بشکستم ، پیمانه به پیمانه دل را چو دهم پندی ، نپذیرد و می گوید گردیده نصیحت گو ، دیوانه به دیوانه در خانه ی مسکینان ، از جور غنی یاران جز آه نمی باشد ، کاشانه به کاشانه بس روز و شب از مردم بیدادگری دیدم چون جغد گریزانم ، ویرانه به ویرانه در صومعه و مسجد ، جز اهل ریا نبود خواهم که روم چندی بتخانه به بتخانه در انجمن رندان دیدم به بر شمعی جان باختن آموزد ، پروانه به پروانه آزار و جفا ( سالم ) بس دیده ام از خویشان آن گونه که نپسندد ، بیگانه به بیگانه
نظرات شما عزیزان:
|