گفتم که دو چشم سیهت ، گفت که مستند گفتم مُژِگان ، گفت که با مست نشستند گفتم که شکستند دلم ! گفت درست است گفتم که چرا ؟ خنده زنان گفت که مستند گفتم نگهت ، گفت بگو آفت دلها گفتم دو لبت ، گفت بگو باده پرستند گفتم که دو زلفت دلِ من ، گفت ربودند گفتم که شکستند چرا ؟ گفت : شکستند ! گفتم که بسی سرو سهی ، گفت بلند است گفتم به بَرِ قامت تو ، گفت که پستند گفتم که میان و دهنت ؟ گفت طلسمند گفتم که چه سان ؟ گفت همین نیست که هستند ؟ گفتم به که باشد نظرت ؟ گفت به عشّاق گفتم همه مردند ز غم ، گفت با نازکه رستند گفتم که درِ میکده ها ؟ گفت گشودند گفتم همه درهای دگر ؟ گفت که بستند گفتم که بَرَد راه به تو ؟ گفت که "مفتون" گفتم دگران ؟ گفت همه باد به دستند.... میر مفتون همدانی
نظرات شما عزیزان:
|