می چیست؟
مستان ز میِ عرفان، هر یک نظری دارند در سکرت و شادی شان حال دگری دارند گویند ز می و مستی اشعار غزل گونه لیکن عرفای حق، زان خوش خبری دارند آن می که تو را گیرد، عقل و خرد و فهمی این می نبوَد. زهری است. چون شور و شری دارد می خور. میِ عرفانی، نی از دهن و حلقوم نوشیدنِ این می را، هر بی خبری دارند مستِ میِ عرفانی، هر کس چو شود بیند در میکدۀ عرفان، پیران هنری دارند عاشق شدن اینجا هم، حالِ دگری دارد در وصف و وصالِ عشق، کوی و گذری دارند هرکو نشود مخلص، بیدار نخواهد شد تن برده به میخانه، بر دل شرری دارند اسرارِ می و مستی در خلوتِ میخانه ایمن نبوَد گفتن، چون پرده دری دارند این گنجِ سعادت را، ویرانه بوَد جایش مخروبِ براری را، صدها اثری دارند.
نظرات شما عزیزان:
|